الینا خانوم الینا خانوم ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

روزهای زندگی الینا

خدایا اراده ام را زیاد کن

ژان ژاک روسو : انسان همیشه برای چیزهایی که آرزو می کند، قدرت کافی دارد. فقط سستی اراده است که نمی گذارد او در راه رسیدن به آرزوی خود، گام بردارد.                                    ...
7 شهريور 1393

6شهریور ولادت حضرت معصومه روز دختر مبارک

تو دختر متولد شدی برای همیشه پاک بودن تو دختر متولد شدی برای همیشه زیبا بودن تو دختر متولد شدی برای همیشه لطیف بودن تو دختر متولد شدی برای همیشه عشق ورزیدن تو دختر متولد شدی برای همیشه محبوب بودن تو دختر متولد شدی برای آرام کردن قلب های نا آرام تو دختر متولد شدی برای معنا دادن به زندگانی یک مرد تو دختر متولد شدی برای همیشه عفیف بودن تو دختر متولد شدی برای همیشه در صحنه بودن تو دختر متولد شدی برای همیشه مهربان بودن تو دختر متولد شدی برای همیشه صبور بودن تو دختر متولد شدی برای همیشه حمایت کردن تقدیم دختر گلم الینا جان و تمام دختران پاک سرزمینم ایران تو دختر شدی برای زن شدن....مادر شدن.... تو دخت...
5 شهريور 1393

مرداد ماه 93

               سلام دختر گلم میخوام از کارایی که این روزها میکنی و حرفایی که این روزها میزنی برات بنویسم تا وقتی بزرگ شدی و خوندی برات جالب باشن.                                                    اتوبوس ، عشق  الینا تو اتوبوس یه دختری رو دیدی که تقریبا هم سن ات بود . بهش میگی :سلام اسمت چیه؟ ...
3 شهريور 1393

کاردستی الینا

این روزها بیشتر با کاغذ رنگی و چسب و تصور اینکه چطوری مثلا یه ادم درست کنی یا یه چراغ راهنما اینم نتیجه فعالیت های تابستانیه دخترمه البته با همکاری مامانی دخترم از هر انگشتش صدتا هنر میریزه خونه خیالی الینا چیزایی که مشخصه : چراغ راهنما دست بابایی موبایل بابایی گل پروانه ماشین قلب بقیه هم من که سردرنیاوردم چی بودن. چون اولین روز بود که باهم کار میکردیم تو این زمینه براهمین فقط با قیچی دور گیری کردن شکلهارو تازه یاد میگرفت و عاشق چسبوندنشونه. واما کارهای جدید الینا: جون من کیتی به این خوشگلی دیده بودین؟   ودرخت سیب که به قول الینا چون اون سیبه زود رسیده ب...
22 مرداد 1393

روزانه های الینا

      سلام دختر گلم دیروز که جمعه بود وقتی از خواب بیدار شدی گفتی میخوای بری حموم و آب بازی کنی منم مخالفت نکردم . رفتمو آب ولرم تو وان ات ریختم و تو مشغول بازی کردن و حموم کردن عروسکت شدی همراه با حموم کردن عروسکت براش سرود هم میخوندی.     این ژست ای که تو عکس پایینی گرفتی رو خودت پیشنهاد دادی   بعد از اینکه از حموم کردن و اب بازی خسته شدی  نوبت سشوار کشیدن شد که تو باهاش کلا مخالفی با اینکه در عرض 5 دیقه تموم میشه .   نزاشتیموهاتو سشوار   بکشم و گفتی که میخای بری کتاب داستانت بخونی . وقتی کتاب داستانهاتو شبها قبل خواب...
18 مرداد 1393