روزانه های الینا
سلام دختر گلم
دیروز که جمعه بود وقتی از خواب بیدار شدی گفتی میخوای بری حموم و آب بازی کنی منم مخالفت نکردم . رفتمو آب ولرم تو وان ات ریختم و تو مشغول بازی کردن و حموم کردن عروسکت شدیهمراه با حموم کردن عروسکت براش سرود هم میخوندی.
این ژست ای که تو عکس پایینی گرفتی رو خودت پیشنهاد دادی
بعد از اینکه از حموم کردن و اب بازی خسته شدی نوبت سشوار کشیدن شد که تو باهاش کلا مخالفی با اینکه در عرض 5 دیقه تموم میشه .
نزاشتیموهاتو سشوار بکشم و گفتی که میخای بری کتاب داستانت بخونی. وقتی کتاب داستانهاتو شبها قبل خواب برات میخونم چیزایی که از متنش یادت می مونه و مطابق نقاشیهای صفحه هاش هست رو فرداش برا عروسکات میگی . انصافا از متن کتاب بهتر توضیح میدی .افرین دختر باهوشم.
بعد نوبت سشوار کشیدن و خوشگل شدن میشه و میشی پنجه افتاب
حالا نوبت خاله بازی و دکتر بازی میشه همه عروسکات میشن مریضهایی که ازت وقت ویزیت گرفتن و اومدن مطب و شما یکی یکی معاینشون میکنی و شربت براشون مینویسی . عروسکی که دوست نداری براش شربت تلخ مینویسی و آمپول ولی برا عروسکی که دوسش داری شربت خوش طعم مینویسی.
و اینا مریضهایی هستن که تو نوبتن برا ویزیت شدن.
واما وقت اینه که یکم به درس و مشقات برسی و رنگ آمیزی هاتو تکمیل کنی
و گاها هم درس و مشق رو ول میکردی و محو کارتون می شدی.
وقتی نماز میخونم مثل اینکه داری باهام مسابقه میدی زودی میخونیو جانمازتو جمع میکنی و میگی برندددددددددددددددددددددددددددددددده.
واما قسمت خوشمزه که مربوط میشه به نهار و میان وعده ها که اگه واقعا گشنه باشی همرو تا تهش میخوری واگر نه عمرا لب به غذا بزنی
وکارتون بره ناقلا که خیلی دوسش داری
بعداز ظهری که رفتیم پارک و تو اصرار داشتی که باید کیفت و کتاب زبانهاتم برداری و اونجا تو پارک درساتو بخونی دقیقا مثل خودم که وقتی کوچولو بودم هر جا میرفتیم باید کتب و دفترامو میبردمو همونجا هم درسهامو میخوندم.
همه بچه ها سرگرم بازی ان و تو سرگرم درس .
بعد تموم شدن رنگ امیزی رفتی و با دخترها بازی کردی و خوش گذروندی .