الینا خانوم الینا خانوم ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

روزهای زندگی الینا

نقاشی های الینا

  تصویر الینا خانومه که خودشون زحمت کشیدنشونو کشیدن .      این تصویر مامانیه که نقاش محترم الینا خانوم  نقاشیش کردن . در تعجبم که کی موهای منو بنفش و زرد و قرمز و.....دیده که حالام کشیده!!!!       این عکس بابایی با هنرمندی الینا خانوم.   با اینکه چند بار  بهش گفتم که دست هارو به سر نچسبونه ولی بازم تو نقاشی هاش تکرار میکنه گوش که کلا نمیکشه. شکم و گلو هم بی خیالشه. خوشحالم پاها یادش نمیره .     ...
10 فروردين 1393

عکسای یه ماه مونده به تولد چهارسالگی الینام

      این روزها این کتاب رنگ آمیزی آپ  رو تموم کردی . خواستم عکس یادگاری ازاین کتاب دوران کودکیت داشته باشم.             دلم نیومد این عکستو تو وبلاگت نزارم اخه خیلی ناز شدی  حتی با چشای بسته.             شب ها با این بابانوئل ات میخابی همیشه. آخه خیلی دوسش  داری .             عروسک عصریخبندانتم مال دوران بچگی ات بود. همیشه با خودت همه جا می بردیش.         ...
10 فروردين 1393

الینا و پارمیدا

امروز یه دوست قدیمی رو دیدم جالب تر از اون دیدن دختر خوشگلش پارمیدا جان بود.. این پارمیدا خانم ما6 ماهه هستش . الینا خانوم انقد بوسش کرد و باهاش مثل عروسک بازی کرد که پارمیدا خوابش برد . خوابای رنگی ببینی خانوم خوشگله .   نترس خوشگلم واکسن که نمیزنیم داریم فقط عکس میگیرم . فدای چشات.       اون چشااااااااااااااااااااااای نازتو قربون پارمیداجان       ...
10 فروردين 1393

پرستاری الینا از مامانی

سلام امروز بدجور مریض شده بودم . سرماخوردگی شدیدی گرفته بودم. وقتی میخاستیم با بابایی بریم دکتر  زودی رفتیو لباساتو از کمدت برداشتیو تا اونجایی که بلد بودی رو پوشیدی و بقیه رو بابایی کمکت کرد. تو تزریقاتی هم وقتی میخاستم برم امپولامو  بزنن میگفتی آنه درد داره؟منم گفتم نه اگه این امپولارو بزنم خوب خوب میشم. وقتی  خونه برگشتیم زودی لباساتو دراوردیو گذاشتی تو کمدت همونجایی که یادت دادم..افرین دختر گلم . میگفتی آنه من اذیتت کردم برای همین مریض شدی ؟ .سوپ پخته بودم وقتی میخوردیم گفتم الینا جان بدو از کابینت نمکدان رو بیار و تو نمیخواستی بری و هی میگفتی آنه نمک برای چشات ضرر داره . حرفای خودمو به خودم برمیگردوندی . &...
10 فروردين 1393

اولین سفر الینا به مشهدمقدس تو یک سالگیش

    داشتم دعا میخوندم بهت می گفتم الینا جان نرو اونور. می رفتی و برمی گشتی بد بد منو نگاه می کردی که نگو نروووووووووووووووووو . چشم قربان دیگه نمیگم . بفرمایین حرمو دور بزنین. زیارت قبول .     هرجا بری یه دوست برای خودت پیدا می کنی . تو حرم هم با دوستت بازی می کردی و می خندیدی ولی مامانش اجازه نداد از دوستت عکس بگیرم.       خسته شدیو خوابت برده . منم با خیال راحت نمازامو دعاهامو میخوندم .اون وسطاهم ازت عکس گرفتم.   چیو نشون میدی فدات شم؟یادم نمیاد چیو دیدی که اینقد ذوق کردی. این کلاهی که میبینی تو حرم گم شد .فدای سرت.شالشو الان برا عروسکات ...
10 فروردين 1393

تولد یک سالگی ال آی دختر خاله الینا

    دیشب1392/10/13 تولد ال آی دختر خاله ات بود . تو هم بدجور سرماخورده بودی.اصلا حوصله هیچی رو نداشتی .همش بهونه می گرفتی.خداخدا می کردم تو مراسم تولد بی تابی نکنی آخه شب قبلشم تب داشتی .تو مهمونی از پیش من جم نخوردی تو عکساهم مشخصه که به زور  افتخار دادی ازت عکس بگیریم. درکل زیاد اذیتم نکردی .ممنونم دخترم که به حرفام گوش کردی و مامانیو اذیت نکردی. دراخرین عکس به ترتیب از راست به چپ: ال آی دخترخاله الینا یک ساله- الینا 3سال و 10 ماهه- عسسسسسسسسسسسل دختردایی الینا دو ماهه                       ...
10 فروردين 1393