بهت افتخار میکنم دخترم
سلام دختر گلم این روزها یه کارایی میکنی که احساس میکنم واقعا دیگه بزرگ شدی و به خودم و خودت افتخار میکنم . قبلا ها تو اتوبوس وقتی میگفتم: الینا جان بیا بغلم تا خانومی که سرپا بودن بشینن نمی اومدی و میگفتی نه تو و نه من نباید بلند شیم که خانومه بشینن و گریه میکردی حتی به منم اجازه نمیدادی پاشم تا بشینن شاید پیر بودن یا بچه بغل داشتن . ولی با این دوبار هست که تو اتوبوس وقتی میبینی که خانومی سرپاهست به من میگی مامان من پا میشم ایشون بیان بشینن و به خانومه میگی بفرمایین بشینین . هربار هم خانومی که جای الینام نشسته بهم گفته افرین دختر باادبی تربیت کردی . دخترم بهت افتخار میکنم . توخونه یا تو مهمونی وقتی سر سفره نشستیم و مو...
نویسنده :
مامان مینا
0:26
ماجرای عید فطر امسال
صبح روز عید بعد از نماز عید فطر اماده شدیم که بریم عید دیدنی. اول از همه رفتیم خونه انا جون ب(مامان بزرگم)زرگ فامیل که حالش خوب نبود همش فشارش بالا بود و در کل حالش خوب نبود و همه فامیل تک تک برا عید دیدنی می اومدن اونجا. خاله جون از صبح اونجا بود برا پذیرایی از مهمونا و کمک حال انا جون بودن ولی ما بعد از اینکه انا رو دیدیم ازش خداحافظی کردیم و اومدیم خونه مامانم اینا اخه با امیرحسین اونجارو داشتین بهم میریختین. نهار خونه مامانم اینا بودیم . عصری رفتی تو حیاط بازی کنی . داشتی حیاطو میشستی و به گلها آّب میدادی و وسایلاتو ازم خواستی .رفتم کیفتو گوشیتو چادرتو و............ رو برات بیارم تا بازی کنی . همینکه من رفتم داخل تا ...
نویسنده :
مامان مینا
17:08
عیدفطر مبارک
پروردگارا یک ذهن ارام ........................... یک تن سالم .......................................... یک خیال راحت........................................................ یک روز قشنگ....................................................................... یک خبر خوش......................................................................................... یک خوشی از ته دل........................................................................................................ نصیب دوستانم کن. &...
نویسنده :
مامان مینا
0:33
خدایا
شبهای قدر سال 93
شهربازی اسرار امیز
ماه رمضان سال 93
عزیزم رمضان سال 93 که افتاده وسط تابستون تو فقط 4 و نیم سال داری و فکر و ذکرت کلاس زبانت هست و دوستا و همکلاسیات. موقع افطار میای و میگی مامان چی ببرم بزارم تو سفره افطاریمون؟ انقدم نون پنیر و گردو سبزی و هندونه و چای و زولبیا و بامیه میخوری که دیگه غذای اصلی رو میزاری کنار و سر این همش دعوامون میشه .  ...
کلاس زبان الینا
خوشبختم وقتی تو کنارمی
سلام الینای نازم این روزها روزهای سختی رو میگذرونیم خدارو شکر میکنم که تو کوچکتر ازاونی هستی که عمق موضوع رو بتونی درک کنی ولی بعضی وقتها میبینم متوجه خیلی از مسایل هستی حتی مسایل ریزی که اصلا فکرم نمیرسه که انقد روش حساس باشی . این روزهای سخت و طاقت فرسا هم با روزهای ماه مبارک رمضان یکی شده و تشنگی و گشنگی و گرمی هوا هم به مشکلات اضافه شده البته فقط روزهای اول ماه مبارک برام سخت بودم دیگه عادت کردم. انشاالله به حق این روزها و این دقایق پاک و زلال و نورانی خدا مشکل همه رو حل کنه و به آرامش برسن . وقتی ازم اسباب بازی یا خوردنی میخای و میبینی که حالشو ندارم پاشم برات بیارم زودی میگی مامان ببخشیدا تو حوصله نداری و...