کادوی تولد نیما
سلام به فرشته نازم
از تولد نیما جون(پسر صمیمی ترین دوستم صباجان) چند هفته ای گذشته بود و ما توفیق دیدارشونو نداشتیم چون اینجا زندگی نمیکنن و وقتی هم می اومدن خونه مامانشون یا ما کار داشتیم یا اونا و نمیتونستیم همو ببینیم.
روز اربعین امام حسین(ع) مامان صبا اینا نذری داشتن و ما هم دعوت بودیم . مناسب دیدم که همونجا کادو رو تقدیم کنیم هرچند روزش مناسب نبود ولی اگه می موند دیگه فک کنم عید همو می دیدیم.
روز خیلی خوبی بود هم همدیگرو دیدیم و هم الینا و نیما تا وقتی خداحافظی کنیم تو حیاط حباب بازی کردن . هوا هم خوب بود و نمیترسیدیم که سرما بخورن.انشاالله تانکی که گرفته بودیم رو پسن کرده باشن .
نیما جونم از وقتی ندیده بودمش انقد تپل و چاق شده بود که هزارتا از لپاش بوس کردم آخه عاشق بچه های تپل هستم و برعکس دختر خودم اصلا قصد تپل شدن نداره
روز خوبی و بود و خوش گذشت.
عکس سال قبل که نیما کادوی تولد الینارو میداد:
تفاوت را احساس کن. تپلی رو
خداوندا، خداوندا
قرارم باش و یارم باش
جهان تاریکی محض است
میترسم
کنارم باش. خدایاشکرت