الینا خانوم الینا خانوم ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

روزهای زندگی الینا

پرستاری الینا از مامانی

سلام امروز بدجور مریض شده بودم . سرماخوردگی شدیدی گرفته بودم. وقتی میخاستیم با بابایی بریم دکتر  زودی رفتیو لباساتو از کمدت برداشتیو تا اونجایی که بلد بودی رو پوشیدی و بقیه رو بابایی کمکت کرد. تو تزریقاتی هم وقتی میخاستم برم امپولامو  بزنن میگفتی آنه درد داره؟منم گفتم نه اگه این امپولارو بزنم خوب خوب میشم. وقتی  خونه برگشتیم زودی لباساتو دراوردیو گذاشتی تو کمدت همونجایی که یادت دادم..افرین دختر گلم . میگفتی آنه من اذیتت کردم برای همین مریض شدی ؟ .سوپ پخته بودم وقتی میخوردیم گفتم الینا جان بدو از کابینت نمکدان رو بیار و تو نمیخواستی بری و هی میگفتی آنه نمک برای چشات ضرر داره . حرفای خودمو به خودم برمیگردوندی . &...
10 فروردين 1393

تولد یک سالگی ال آی دختر خاله الینا

    دیشب1392/10/13 تولد ال آی دختر خاله ات بود . تو هم بدجور سرماخورده بودی.اصلا حوصله هیچی رو نداشتی .همش بهونه می گرفتی.خداخدا می کردم تو مراسم تولد بی تابی نکنی آخه شب قبلشم تب داشتی .تو مهمونی از پیش من جم نخوردی تو عکساهم مشخصه که به زور  افتخار دادی ازت عکس بگیریم. درکل زیاد اذیتم نکردی .ممنونم دخترم که به حرفام گوش کردی و مامانیو اذیت نکردی. دراخرین عکس به ترتیب از راست به چپ: ال آی دخترخاله الینا یک ساله- الینا 3سال و 10 ماهه- عسسسسسسسسسسسل دختردایی الینا دو ماهه                       ...
10 فروردين 1393

الینا این سرودشم حفظ کرد

السونو    ولسون باز اومده  زمستون سه ماه   فصل پاییز تمومه      بچه ها جون فصل پاییز   سراسر مهر و  ابان  و  اذر حالا ما این سه ماه را گذاشتیمش   پشت سر چرخ چرخ       عباسی باهم دیگه      همبازی ادم برفی       می سازیم       ...
10 فروردين 1393

روزهای برفی زمستان سال 92 .

    این عکس هارو تو حیاط خونمون  با کلی خواهش و تمنا از الینا خانوم گرفتم چون هوا سرد بود و نمیخواست بیاد حیاط . خواستم از این روزهای برفی هم خاطره ای داشته باشی . فدات شم.         ...
10 فروردين 1393

به سلامتی تمام پدرهای دنیا

  پدر و پسر داشتن صحبت میکردن . . . پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو ؟ پسر میگه : من ! پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو ؟؟ ! پسر میگه : بازم من شیرم ! پدر عصبی میشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو !؟ پسر میگه : بابا تو شیری ! پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟ پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا . . . به سلامتی هرچی پدره.   ...
10 فروردين 1393

عکسهای جدید عسل دختر دایی الینا

       اینجا ما مهمون عسل خانوم بودیم و افتخار دادن چندتا عکس از روزهای سه ماهگیش داشته باشیم.        اون چشاتو قربون عسسسسسسسسسسسسسل       اینجا عسل مهمون الینا خانوم بود و تازه رسیده خونمون وخوااااااااااااااااااااااااااااااابه.          بیدار شده و داره ناز میکنه برای عکس انداختن.       گریه ها شروع شده که بابا ولم کنین نمیخام عکس بگیرین ازم.         با کلی زحمت و دلقک بازی تونستیم خنده رو رو لباش مهمون کنیم.   ...
10 فروردين 1393