الینا خانوم الینا خانوم ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

روزهای زندگی الینا

بهار94

1394/3/18 23:13
نویسنده : مامان مینا
1,015 بازدید
اشتراک گذاری

با سلام خدمت دوستای گلم آرامو با عرض معذرت بخاطر تاخیر دوماه و چند روزیخجالت

                     

                                            عکس درخت جلوی اپارتمانمون.

23 فروردین به خونه جدید اسباب کشی کردیم.الینا خیلی خوشحال بود چون اتاق مستقل داشت و اینکه عاشق آسانسور بود و اینکه یه تراس بزرگ داریم که ازش همه جای شهر دیده میشه .روزی که اسباب کشی داشتیم و روز قبلش ،کلاسهامو کنسل کرده بودم ولی مدرسه رو نمیشد کنسل کرد .روز بعد از اسباب کشی خسته و کوفته رفتم مدرسه .درسته که کارگرها همه کارارو کردن ولی بسته بندی کردن اثاثیه ودوباره بازکردن و چیدن وسایل خونه خودش بزرگترین کاره.دوروز اول مادرشوهرمو خواهرشوهرام کمکم کردن وبعد از اون دو روز دوباره کلاسهامو ادامه دادم ووقتی فرصت میکردم خونه رو مرتب میکردم و بقیه کارای چیدن اثاثیه رو انجام میدادم.تو این روزها بود که الینا بدجور سرماخورد.طوری که تابه امروز تب به اون شدت ندیده بودم که با اینکه شربت میخورد بازم وقتی میخوابید تب لعنتی می اومد سراغش.31 فروردین بود،با آمپولی که به زور راضی اش کردیم تا قبول کنه که دکتر بهش بزنه تبش پایین اومد.

9 اردیبهشت روز تولد امیرحسین پسرخاله الینا بود که تو خونه مامانم اینا جشن کوچولو براش گرفتیم.

12 اردیبهشت روز معلم بود.اولین سالی بود که کادوی روز معلم گرفتم و پیامهای تبریک در طول روز برام فرستاده میشد از طرف دوستان و اشنایان.از طرف اموزشگاه کنکور رتبه برتر برای شام دعوت شدم و از طرف اموزشگاه صبرا کادو لوح تقدیر دریافت کردم و از طرف خواهرم  مریم ،کیف پول هدیه گرفتم.

و عکس اخرین روز مدرسه که الینارو هم باخودم برده بودم:

12 اردیبهشت روپدر بودکه برای همسری و پدر کادو گرفتیم و این روز رو جشن گرفتیم.

19 اردیبهشت روز ثبت نام پیش دبستانی الینا بود که صبح ساعت 7 رفتم .2 روز بعد برای مصاحبه کردن و پرسیدن بعضی سوالات ،الینارو بردم مدرسه و قبول شد. دبستان و پیش دبستانی غیرانتفاعی ریحانه.

همین مدرسه ای که خودم ،معلمش هستم.روز بعد الینارو بردم که عکس پیش دبستانی اش رو بگیریم.

31 اردیبهشت تولد ایلین ،دختر ناز دوست صمیمی دوران دانشگاه مقطع کارشناسی ارشدم خانم ساعی بود.

یکی دیگه از دوستای صمیمی ام هم دعوت بودن که اون روز واقعا خوش گذشت .

الینا - ایلیا ،پسر دوستم خانم تیموری:

الینا و آیلین و ایلیا:

 

الینا و ایلیا وآیلین در سال92 در مراسم تولد الینا:

ایلیا و ایلین و الینا در سال 94 در مراسم تولد ایلین خانوم گل:

بزرگ شدند و خانوم شدند و البته ایلیا جان هم برا خودش مرد شده. انشاالله همیشه خوشحال باشند و در زندگی موفق.

1 خرداد روز تولد انیس دختر عموی الینا بود که یک جشن خانوادگی همراه با خاله ها و عمه ها و زندایی ها و انا جون اینا برگزار شد:

8 خرداد ماه دایی ام مرحوم شد.خدا رحمتشون کنه.واقعا شوک بزرگی بود.این هفته اخرین هفته کاری ام بود چون هفته اینده کنکور برگزار می شد.14 خرداد مراسم شب هفت دایی ام برگزار شد.

24 خرداد تولد داداش گلم جواد بود که فقط تلفنی تونستیم تبریک بگیم چون تبریز بودند.داداشم 30 سال تمام شدند به میمنت و مبارکی.

27 خرداد اخرین جلسه زبان الینا بودو تمرین برای امتحان اخر ترم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ويانا
7 تیر 94 15:06
سلام چقدر دلم برای شما تنگ شده بود خیلی خوشحال شدم که وبلاگ دیدم دوباره به روز کردید.
مامان مینا
پاسخ
سلام ماهم دلمون برای نی نی وبلاگ و دوستای مهربونمون تنگ شده بود. دوستتون داریم.
مامان ويانا
7 تیر 94 15:07
قربون الینا جون برم که چقدر ناز شده
مامان مینا
پاسخ
ممنون .شما لطف دارین
مامان ويانا
7 تیر 94 15:08
روز معلم را به شما تبریک می گویم البته با کلی تأخیر
مامان مینا
پاسخ
ممنون خانومی
مامان الینا
25 مرداد 94 11:13
سلام عزیزم خوشحال شدم دوباره روی ماه الینای گلم رو دیدم ایشالا همیش سلامت باشه
مامان مینا
پاسخ
سلام خانومی ممنون از لطفتون